باران که میبارد...
بارانِ گل، بارانِ نیلوفر
باران ِمهر و ماه و آئینه
بارانِ شعر و شبنم و شبدر
باران که میبارد تو در راهی
از دشتِ شب تا باغِ ِ بیداری
از عطر عشق و آشتی لبریز
با ابروآب و آسمان جاری
غم میگریزد، غصه میسوزد
شب می گدازد، سایه می میرد
تا عطرِ آهنگِ تو می رقصد
تا شعر باران تو می گیرد
از لحظه های تشنه ی بیدار
تا روزهای بی تو بارانی
غم می کُشد ما را و می بینی
دل می کِشد ما را تو می دانی
تا این غزل شبیه غزلهای من شود